معنی فارسی nuddy
B1نودی، حالتی که بدن برهنه است و لباس یا پارچهای ندارد.
Having no clothes on; naked.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از پریدن به دریاچه سرد، او احساس نودی کرد.
مثال:
He felt nuddy after jumping into the cold water.
معنی(example):
او در تابستان دوست دارد دور خانه نودی بگردد.
مثال:
She likes to run around the house nuddy during summer.
معنی فارسی کلمه nuddy
:
نودی، حالتی که بدن برهنه است و لباس یا پارچهای ندارد.