معنی فارسی numismatical

B2

سکه‌شناسی، علم مطالعه سکه‌ها و سکه‌های قدیمی و تاریخ آنها.

Relating to the study or collection of currency, especially coins.

example
معنی(example):

انجمن سکه‌شناسی هر ماه برای بحث درباره جمع‌آوری سکه‌ها ملاقات می‌کند.

مثال:

The numismatical society meets every month to discuss coin collecting.

معنی(example):

او کتابی سکه‌شناسی در مورد تاریخ سکه‌های باستانی نوشت.

مثال:

He wrote a numismatical book on the history of ancient coins.

معنی فارسی کلمه numismatical

: معنی numismatical به فارسی

سکه‌شناسی، علم مطالعه سکه‌ها و سکه‌های قدیمی و تاریخ آنها.