معنی فارسی nursingly

B1

به صورتی که نشان‌دهنده ویژگی‌های پرستاری و مراقبت باشد.

In a manner characteristic of a caregiver or nurse.

example
معنی(example):

او به طور نرسی صحبت کرد تا بیمارانش را مطمئن کند.

مثال:

She spoke nursingly to reassure her patients.

معنی(example):

او به طور نرسی به حیوان زخمی رسیدگی کرد.

مثال:

He nursingly tended to the injured animal.

معنی فارسی کلمه nursingly

: معنی nursingly به فارسی

به صورتی که نشان‌دهنده ویژگی‌های پرستاری و مراقبت باشد.