معنی فارسی nursle

B1

عملی که در آن کسی یا چیزی به حالت مناسب و بهتر برمی‌گردد.

To take care of and help someone or something recover.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت تا بچه گربه جوان را به سلامت برگرداند.

مثال:

He decided to nursle the young kitten back to health.

معنی(example):

او در اوقات فراغت عاشق مراقبت از پرندگان زخمی است.

مثال:

In her free time, she loves to nursle injured birds.

معنی فارسی کلمه nursle

: معنی nursle به فارسی

عملی که در آن کسی یا چیزی به حالت مناسب و بهتر برمی‌گردد.