معنی فارسی nutshells

B1

قشر، پوسته‌ای سخت و محکم که در داخل آن مغز یک مغزدار قرار دارد. همچنین به معنای ارائه خلاصه یا نکته اصلی یک موضوع نیز به کار می‌رود.

The hard outer shell of a nut; also refers to a summary or concise explanation.

noun
معنی(noun):

The shell that surrounds the kernel of a nut.

معنی(noun):

A short book summarizing an area of law.

example
معنی(example):

او مفهوم را در چند قشر توضیح داد.

مثال:

She explained the concept in a few nutshells.

معنی(example):

کارگاه در چند قشر خلاصه شد.

مثال:

The workshop was summarized in several nutshells.

معنی فارسی کلمه nutshells

: معنی nutshells به فارسی

قشر، پوسته‌ای سخت و محکم که در داخل آن مغز یک مغزدار قرار دارد. همچنین به معنای ارائه خلاصه یا نکته اصلی یک موضوع نیز به کار می‌رود.