معنی فارسی nyamed
B1نامگذاری کردن یا تعیین نام برای چیزی.
To give a name to something or designate it.
- VERB
example
معنی(example):
او درخت را با توصیف زنده ای نامگذاری کرد.
مثال:
He nyamed the tree with a vivid description.
معنی(example):
در طول مراسم، آنها چندین گیاه محلی را نامگذاری کردند.
مثال:
During the ceremony, they nyamed several local plants.
معنی فارسی کلمه nyamed
:
نامگذاری کردن یا تعیین نام برای چیزی.