معنی فارسی obdurated
C1obdurated، به معنای سخت شدن و دچار بیتفاوتی یا سرسختی در برابر شرایط است.
Having become hardened or obstinate.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او به نظر میرسید که از تجربیات گذشته خود obdurated شده است.
مثال:
He seemed obdurated by his past experiences.
معنی(example):
شخص obdurated حاضر نشد به نصیحتها گوش کند.
مثال:
The obdurated individual refused to listen to advice.
معنی فارسی کلمه obdurated
:
obdurated، به معنای سخت شدن و دچار بیتفاوتی یا سرسختی در برابر شرایط است.