معنی فارسی obedientiary

B1

فرمانبرداری، به پیروی کردن از دستورات و قوانین در یک جامعه یا گروه خاص اشاره دارد.

A term related to obedience, often in structured environments.

noun
معنی(noun):

The holder of a monastic rank or office below that of superior.

example
معنی(example):

فرمانبرداری در مدارس اغلب الزامی است.

مثال:

The obedientiary is often required in schools.

معنی(example):

فرمانبرداری می‌تواند به حفظ انضباط کمک کند.

مثال:

An obedientiary can help maintain discipline.

معنی فارسی کلمه obedientiary

: معنی obedientiary به فارسی

فرمانبرداری، به پیروی کردن از دستورات و قوانین در یک جامعه یا گروه خاص اشاره دارد.