معنی فارسی objectional
B1قابل اعتراض، به گونهای که موجب مخالفت یا عدم رضایت شود.
That can be objected to; objectionable.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اظهارات قابل اعتراض او بسیاری از افراد را ناراحت کرد.
مثال:
His objectional remarks offended many people.
معنی(example):
کمیته بخشهای قابل اعتراض گزارش را بررسی کرد.
مثال:
The committee discussed the objectional parts of the report.
معنی فارسی کلمه objectional
:
قابل اعتراض، به گونهای که موجب مخالفت یا عدم رضایت شود.