معنی فارسی objectlessly
B1بدون شیء، به معنای عدم وجود یک شیء مشخص در عملکرد یا خلق چیزی.
In a way that lacks a specific object or focus.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در یک وضعیت آشفتگی بدون شیء عمل کرد.
مثال:
He acted objectlessly in a chaotic situation.
معنی(example):
این نقاشی بدون شیء برای انتقال احساسات خلق شده بود.
مثال:
The painting was objectlessly created to convey feelings.
معنی فارسی کلمه objectlessly
:
بدون شیء، به معنای عدم وجود یک شیء مشخص در عملکرد یا خلق چیزی.