معنی فارسی objurgator
B2شخصی که مکرراً انتقاد و سرزنش میکند.
A person who criticizes or reprimands others.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک سرزنشکننده شناخته میشد که همیشه آماده نقد کارهای بیکیفیت بود.
مثال:
He was known as an objurgator, always ready to criticize poor work.
معنی(example):
سرزنشکننده کارگران را به خاطر اشتباهاتشان پاسخگو نگه داشت.
مثال:
The objurgator held the workers accountable for their mistakes.
معنی فارسی کلمه objurgator
:
شخصی که مکرراً انتقاد و سرزنش میکند.