معنی فارسی obligee
B2شخصی که از طرف دیگر ملزم به دریافت چیزی میشود، مانند پول یا خدمت.
The person to whom an obligation is owed.
- noun
noun
معنی(noun):
The party owed an obligation by another party, the obligor.
example
معنی(example):
ملزمالمعین حق دریافت پرداخت را دارد.
مثال:
The obligee is entitled to receive payment.
معنی(example):
در توافقنامه وام، ملزمالمعین وامدهنده است.
مثال:
In a loan agreement, the obligee is the lender.
معنی فارسی کلمه obligee
:
شخصی که از طرف دیگر ملزم به دریافت چیزی میشود، مانند پول یا خدمت.