معنی فارسی oblongated
B1ابرنگیده، شکلی که طول آن بیشتر از عرض آن است و به ویژه در هنر و طراحی مورد استفاده قرار میگیرد.
Having a shape that is longer than it is wide; typically used in artistic contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل ابرنگیده در گالری به چشم میخورد.
مثال:
The oblongated figure stood out in the gallery.
معنی(example):
هنرمندان معمولاً مجسمههای ابرنگیده میسازند.
مثال:
Artists often create oblongated sculptures.
معنی فارسی کلمه oblongated
:
ابرنگیده، شکلی که طول آن بیشتر از عرض آن است و به ویژه در هنر و طراحی مورد استفاده قرار میگیرد.