معنی فارسی obsolesced
C1توصیف حالتی که در آن یک شی یا فناوری دیگر قابل استفاده یا مرتبط نیست.
To have become obsolete; to no longer be suitable or in use.
- verb
verb
معنی(verb):
To become obsolete.
example
معنی(example):
نرمافزار به دلیل بهروزرسانیهای جدید در فناوری از مد افتاده است.
مثال:
The software has obsolesced due to new updates in technology.
معنی(example):
روشهای ارتباطی قدیمی عمدتاً در دنیای دیجیتال امروز از مد افتادهاند.
مثال:
Old communication methods have largely obsolesced in today's digital world.
معنی فارسی کلمه obsolesced
:
توصیف حالتی که در آن یک شی یا فناوری دیگر قابل استفاده یا مرتبط نیست.