معنی فارسی obstant

B2

در برابر خواسته‌ها و تغییرات ایستادگی کردن و مقاومت نشان دادن.

Stubbornly refusing to change one's opinion or course of action.

example
معنی(example):

وکیل در دادگاه استدلالی سرسخت ارائه داد.

مثال:

The lawyer presented an obstant argument in court.

معنی(example):

طبیعت سرسخت او مذاکرات را دشوار کرد.

مثال:

His obstant nature made negotiations difficult.

معنی فارسی کلمه obstant

: معنی obstant به فارسی

در برابر خواسته‌ها و تغییرات ایستادگی کردن و مقاومت نشان دادن.