معنی فارسی obsoletism

B2

گرایش به حفظ یا ادامه دادن به استفاده از چیزهایی که کهنه شده‌اند یا دیگر سودمندی ندارند.

The state or quality of being obsolete; an inclination toward outdated practices.

example
معنی(example):

کهنگی برخی از شیوه‌ها می‌تواند به شکست منجر شود.

مثال:

The obsoletism of certain practices can lead to failure.

معنی(example):

کهنگی معمولاً در کسب‌وکارهایی که نتوانسته‌اند سازگار شوند، دیده می‌شود.

مثال:

Obsoletism is often seen in businesses that fail to adapt.

معنی فارسی کلمه obsoletism

: معنی obsoletism به فارسی

گرایش به حفظ یا ادامه دادن به استفاده از چیزهایی که کهنه شده‌اند یا دیگر سودمندی ندارند.