معنی فارسی obsoletion

B1

عمل یا فرآیند که به موجب آن چیزی به مرور زمان کهنه و غیرقابل استفاده می‌شود.

The process or state of becoming obsolete.

example
معنی(example):

کهنه‌سازی مدل‌های قدیمی یک رویکرد رایج است.

مثال:

The obsoletion of older models is a common practice.

معنی(example):

کهنگی رخ می‌دهد زمانی که محصولات دیگر تولید نمی‌شوند.

مثال:

Obsoletion occurs when products are no longer manufactured.

معنی فارسی کلمه obsoletion

: معنی obsoletion به فارسی

عمل یا فرآیند که به موجب آن چیزی به مرور زمان کهنه و غیرقابل استفاده می‌شود.