معنی فارسی obstructingly
B1به طور غیرمسیر و با موانع، به گونهای که استفاده از آن دشوار میشود.
In a way that obstructs or creates obstacles.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول جلسه به طور مسدود صحبت کرد.
مثال:
He spoke obstructingly during the meeting.
معنی(example):
ترافیک به خاطر ساختوساز به طور مسدود حرکت میکرد.
مثال:
The traffic was moving obstructingly because of the construction.
معنی فارسی کلمه obstructingly
:
به طور غیرمسیر و با موانع، به گونهای که استفاده از آن دشوار میشود.