معنی فارسی obstructionist
B1شخصی که عمداً با اقداماتی مانع پیشرفت یا حرکت میشود.
A person who deliberately hinders or obstructs progress.
- NOUN
example
معنی(example):
تاکتیکهای مسدودکننده تصمیمگیری را به مدت چند ماه به تأخیر انداخت.
مثال:
The obstructionist tactics delayed the decision for months.
معنی(example):
یک مسدودکننده ممکن است پیشرفت در مسائل مهم را متوقف کند.
مثال:
An obstructionist may prevent progress on important issues.
معنی فارسی کلمه obstructionist
:
شخصی که عمداً با اقداماتی مانع پیشرفت یا حرکت میشود.