معنی فارسی obstructivity

B2

موانع‌تراشی به ویژگی‌هایی اشاره دارد که موجب اختلال یا مانع در حرکت و پیشرفت می‌شود.

The quality of being obstructive; the presence of factors that hinder or impair progress.

example
معنی(example):

موانع‌تراشی سیستم قدیمی واضح بود.

مثال:

The obstructivity of the old system was evident.

معنی(example):

آنها به موانع‌تراشی پرداخته که باعث تأخیر در پروژه شده بود.

مثال:

They addressed the obstructivity that was causing delays in the project.

معنی فارسی کلمه obstructivity

: معنی obstructivity به فارسی

موانع‌تراشی به ویژگی‌هایی اشاره دارد که موجب اختلال یا مانع در حرکت و پیشرفت می‌شود.