معنی فارسی obtruncate

B1

مختصر کردن یا کاهش دادن به صورت غیرمستقیم یا طبیعی.

To shorten or cut off a part of something.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که جلسه را به منظور بهبود کارایی مختصر کنند.

مثال:

They decided to obtruncate the meeting for better efficiency.

معنی(example):

ما بحث‌ها را مختصر می‌کنیم تا بر نکات مهم تمرکز کنیم.

مثال:

We obtruncate discussions to focus on important points.

معنی فارسی کلمه obtruncate

: معنی obtruncate به فارسی

مختصر کردن یا کاهش دادن به صورت غیرمستقیم یا طبیعی.