معنی فارسی obtrusively

B2

به طور مداخله‌گر، به طریقی که باعث ناراحتی یا حواس‌پرتی دیگران شود.

In a manner that is noticeable in an intrusive or unwelcome way.

example
معنی(example):

او در طول بحث به طور ناخوشایند صحبت کرد.

مثال:

She spoke obtrusively during the discussion.

معنی(example):

این اثر هنری به طور ناخوشایند در سالن اصلی به نمایش درآمد.

مثال:

The artwork was displayed obtrusively in the main hall.

معنی فارسی کلمه obtrusively

: معنی obtrusively به فارسی

به طور مداخله‌گر، به طریقی که باعث ناراحتی یا حواس‌پرتی دیگران شود.