معنی فارسی obtrusiveness
B2کیفیت یا حالت مداخلهگری، به نحوی که دیگران را آزار دهد یا احساس ناراحتی ایجاد کند.
The quality of being intrusive or unwelcome in a manner that disturbs others.
- NOUN
example
معنی(example):
مداخلهگری نظرات او باعث ناراحتی مردم شد.
مثال:
The obtrusiveness of his comments made people uncomfortable.
معنی(example):
مداخلهگری او در گروه سخت بود که نادیده گرفته شود.
مثال:
Her obtrusiveness in the group was hard to ignore.
معنی فارسی کلمه obtrusiveness
:
کیفیت یا حالت مداخلهگری، به نحوی که دیگران را آزار دهد یا احساس ناراحتی ایجاد کند.