معنی فارسی ochronotic

B2

توصیف وضعیت یا ویژگی‌هایی که به طور خاص به اختلال اُکْرُونیسیس مرتبط می‌شوند.

Referring to the characteristics or symptoms associated with the metabolic disorder known as ochronosis.

example
معنی(example):

تغییرات اُکْرُوتیک در بیمار در حین معاینه مشهود بود.

مثال:

The ochronotic changes in the patient were evident upon examination.

معنی(example):

بیماران اُکْرُوتیک ممکن است علائم خاصی در پوست و مفاصل داشته باشند.

مثال:

Ochronotic patients may display specific skin and joint symptoms.

معنی فارسی کلمه ochronotic

: معنی ochronotic به فارسی

توصیف وضعیت یا ویژگی‌هایی که به طور خاص به اختلال اُکْرُونیسیس مرتبط می‌شوند.