معنی فارسی of one's own volition

B2

به معنای اقدام کردن به اختیار و اراده خود.

Acting out of one's own will or choice.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که به میل خود برود.

مثال:

She decided to leave of her own volition.

معنی(example):

او به خواست خود به جامعه کمک کرد، بدون اینکه از او خواسته شود.

مثال:

He helped the community of his own volition, without being asked.

معنی فارسی کلمه of one's own volition

:

به معنای اقدام کردن به اختیار و اراده خود.