معنی فارسی of one's own making

B1

به معنای اینکه چیزی ناشی از فعالیت یا انتخاب فرد است.

Referring to something that is created or caused by oneself.

example
معنی(example):

به هم ریختگی در آشپزخانه کار خود او بود.

مثال:

The mess in the kitchen was of one's own making.

معنی(example):

او با تلاش‌هایی که خود انجام داده بود، موفق شد.

مثال:

He succeeded through efforts that were of his own making.

معنی فارسی کلمه of one's own making

:

به معنای اینکه چیزی ناشی از فعالیت یا انتخاب فرد است.