معنی فارسی off duty

B2

غیرمنتظره، در زمانی که کسی مسئولیت‌های شغلی خود را ترک کرده‌است.

Not on duty; not performing work responsibilities.

example
معنی(example):

افسر در حال حاضر در مرخصی است.

مثال:

The officer is off duty right now.

معنی(example):

او به تماس‌ها پاسخ نخواهد داد زیرا در مرخصی است.

مثال:

She won't respond to calls because she is off duty.

معنی فارسی کلمه off duty

: معنی off duty به فارسی

غیرمنتظره، در زمانی که کسی مسئولیت‌های شغلی خود را ترک کرده‌است.