معنی فارسی off-base

B2

غلط فرض کردن چیزی یا درست نبودن آن به لحاظ منطقی.

To be incorrect or not grounded in reality.

adjective
معنی(adjective):

Alternative form of off base

example
معنی(example):

پیش‌فرض‌های او درباره‌ی پروژه کاملاً غیرمنطقی بودند.

مثال:

His assumptions about the project were completely off-base.

معنی(example):

استراتژی تیم در وضعیت فعلی بازار به نظر غیرمنطقی می‌رسد.

مثال:

The team's strategy seems off-base in the current market situation.

معنی فارسی کلمه off-base

: معنی off-base به فارسی

غلط فرض کردن چیزی یا درست نبودن آن به لحاظ منطقی.