معنی فارسی off-guard
B2غافلگیر شدن از چیزی که انتظار آن را ندارید.
To be caught unprepared or surprised by something unexpected.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Alternative spelling of off guard
example
معنی(example):
او با سوال ناگهانیاش او را غافلگیر کرد.
مثال:
He caught her off-guard with his sudden question.
معنی(example):
این خبر آنها را در جلسه غافلگیر کرد.
مثال:
The news took them off-guard at the meeting.
معنی فارسی کلمه off-guard
:
غافلگیر شدن از چیزی که انتظار آن را ندارید.
