معنی فارسی off-board
B1خارج از هیئت یا سازمان؛ حذف شده.
Removed or excluded from a group or organization.
- OTHER
example
معنی(example):
شرکت تصمیم گرفت از تکنولوژی قدیمی خارج شود.
مثال:
The company decided to go off-board with its outdated technology.
معنی(example):
پس از ادغام، برخی از کارمندان خارج شدند.
مثال:
After the merger, some employees were off-board.
معنی فارسی کلمه off-board
:
خارج از هیئت یا سازمان؛ حذف شده.