معنی فارسی off break

B1

زمانی که فرد از یک فعالیت خاص مانند کار یا تحصیل دور می‌شود.

A period when someone takes a break from their usual activities.

noun
معنی(noun):

A normal ball bowled by a off spin bowler, moving from off to leg (for a right-handed batsman).

example
معنی(example):

در طول تعطیلات ما، در ساحل استراحت کردیم.

مثال:

During our off break, we relaxed at the beach.

معنی(example):

من از مطالعه یک استراحت کوتاه گرفتم تا بازی کنم.

مثال:

I took an off break from studying to play games.

معنی فارسی کلمه off break

: معنی off break به فارسی

زمانی که فرد از یک فعالیت خاص مانند کار یا تحصیل دور می‌شود.