معنی فارسی off-pitch

B2

عدم انطباق در نت‌های موسیقی، زمانی که ضرب یا نت خارج از فرکانس مورد نظر باشد.

Refers to music or singing that is out of tune or not correctly pitched.

example
معنی(example):

خواندن او در طول اجرا ناهنجار بود.

مثال:

His singing was off-pitch during the performance.

معنی(example):

ارکستر در آغاز کنسرت ناهنجار به نظر می‌رسید.

مثال:

The orchestra sounded off-pitch at the start of the concert.

معنی فارسی کلمه off-pitch

: معنی off-pitch به فارسی

عدم انطباق در نت‌های موسیقی، زمانی که ضرب یا نت خارج از فرکانس مورد نظر باشد.