معنی فارسی off-screen

B1

غیر مرتبط با صفحه نمایش، به ویژه به هنگام اشاره به فعالیت‌هایی که شامل نگاه کردن به تلویزیون یا کامپیوتر نمی‌شود.

Referring to activities that do not involve a screen, such as reading or outdoor activities.

adjective
معنی(adjective):

Existing or happening outside the frame of the cinema or television screen

example
معنی(example):

او ترجیح می‌دهد که خارج از صفحه بخواند تا این که تلویزیون ببیند.

مثال:

She prefers to read off-screen rather than watching TV.

معنی(example):

صرف وقت خارج از صفحه مهم است تا یک سبک زندگی سالم را حفظ کنیم.

مثال:

It's important to spend time off-screen to maintain a healthy lifestyle.

معنی فارسی کلمه off-screen

: معنی off-screen به فارسی

غیر مرتبط با صفحه نمایش، به ویژه به هنگام اشاره به فعالیت‌هایی که شامل نگاه کردن به تلویزیون یا کامپیوتر نمی‌شود.