معنی فارسی off-set
B1به تعادل رساندن یا جبران یک مقدار با استفاده از مقادیر دیگر.
To counterbalance or compensate for something by means of other factors.
- VERB
example
معنی(example):
تیم مجبور بود با پیروزی در بازیها، ضررهای خود را متعادل کند.
مثال:
The team had to off-set their losses with winning games.
معنی(example):
برای متعادل کردن هزینهها، نیاز داریم که فروش را افزایش دهیم.
مثال:
To off-set expenses, we need to increase sales.
معنی فارسی کلمه off-set
:
به تعادل رساندن یا جبران یک مقدار با استفاده از مقادیر دیگر.