معنی فارسی officiously

B2

به‌طور خودرأیانه و با در نظر نگرفتن دیگران.

In an overly eager to offer unwanted help or advice; assertively meddling.

example
معنی(example):

او با دخالت غیرضروری در گفتگو شرکت کرد.

مثال:

She intervened officiously in the conversation.

معنی(example):

مدیر غیرضروری صحبت کرد و تعیین کرد که دیگران چگونه باید کار کنند.

مثال:

The manager spoke officiously, dictating how others should work.

معنی فارسی کلمه officiously

: معنی officiously به فارسی

به‌طور خودرأیانه و با در نظر نگرفتن دیگران.