معنی فارسی offpay
B1پرداخت زودتر از موعد بدهی یا قسطها.
To repay a debt before the established due date.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که باقیمانده را زودتر پرداخت کنند.
مثال:
They decided to offpay the remaining balance early.
معنی(example):
قرارداد به آنها اجازه میداد وام را بدون جریمه پرداخت کنند.
مثال:
The contract allowed them to offpay the loan without penalties.
معنی فارسی کلمه offpay
:
پرداخت زودتر از موعد بدهی یا قسطها.