معنی فارسی oftenest

B1

به معنای بیشتر از همه، تشکیل‌دهنده بالاترین درجه تکرار.

Most frequently, constituting the highest degree of repetition.

adverb
معنی(adverb):

Frequently, many times.

مثال:

I often walk to work when the weather is nice.

example
معنی(example):

او بیشتر اوقات در زمان آزادش انتخاب می‌کند که کتاب بخواند.

مثال:

She oftenest chooses to read during her free time.

معنی(example):

تیم بیشتر اوقات در عصر تمرین می‌کند.

مثال:

The team oftenest practices in the evening.

معنی فارسی کلمه oftenest

: معنی oftenest به فارسی

به معنای بیشتر از همه، تشکیل‌دهنده بالاترین درجه تکرار.