معنی فارسی ofttime

B1

زمان‌های قدیم یا گذشته.

At former times; often.

example
معنی(example):

در زمان‌های گذشته، او به دیدن مادربزرگش می‌رفت.

مثال:

In ofttime, he would visit his grandmother.

معنی(example):

او اغلب به یاد ماجراجویی‌هایشان می‌افتاد.

مثال:

Ofttime, she recalled their adventures together.

معنی فارسی کلمه ofttime

: معنی ofttime به فارسی

زمان‌های قدیم یا گذشته.