معنی فارسی oilyish
B2چربنما، به ویژگیهای مشابه به چرب بودن اشاره دارد، که ممکن است به طور غیررسمی استفاده شود.
Having a somewhat oily quality or texture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رنگ جدید با بافتی چربنشان که حس لغزندگی میدهد.
مثال:
The new paint has an oilyish texture that feels slippery.
معنی(example):
او ماده را به عنوان چربنما و سخت برای تمیز کردن توصیف کرد.
مثال:
He described the substance as oilyish and difficult to clean.
معنی فارسی کلمه oilyish
:
چربنما، به ویژگیهای مشابه به چرب بودن اشاره دارد، که ممکن است به طور غیررسمی استفاده شود.