معنی فارسی omissively

B2

به طور حذف‌کننده، به نحوی که اطلاعات مهم لحاظ نشود.

In a manner that leaves out significant information.

example
معنی(example):

او به طور حذف‌کننده صحبت کرد و حقایق مهم را نادیده گرفت.

مثال:

She spoke omissively, leaving out important facts.

معنی(example):

گزارش به طور حذف‌کننده نوشته شد و باعث شد اطلاعات کلیدی نادیده گرفته شود.

مثال:

The report was written omissively, causing key information to be overlooked.

معنی فارسی کلمه omissively

: معنی omissively به فارسی

به طور حذف‌کننده، به نحوی که اطلاعات مهم لحاظ نشود.