معنی فارسی omnificence
C2همهچیزخوانی، به معنای کیفیت خلاقیتی که شامل همه چیز میشود.
The quality of being all-creating or all-producing.
- NOUN
example
معنی(example):
همهچیزخوانی طبیعت در تنوع آن واضح است.
مثال:
The omnificence of nature is evident in its diversity.
معنی(example):
مردم اغلب به عظمت همهچیزخوانی در هنر و فرهنگ حیرت میکنند.
مثال:
People often marvel at the omnificence found in art and culture.
معنی فارسی کلمه omnificence
:
همهچیزخوانی، به معنای کیفیت خلاقیتی که شامل همه چیز میشود.