معنی فارسی omnipotently
C1بهطور بینهایت، به شیوهای که نشاندهنده قدرت و قابلیت نامتناهی باشد.
In a manner that suggests having unlimited power or authority.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور بینهایت عمل کرد، گویی میتوانست همهچیز را کنترل کند.
مثال:
He acted omnipotently, as if he could control everything.
معنی(example):
رهبر به طور بینهایت صحبت کرد و اعتماد را در پیروان خود ایجاد کرد.
مثال:
The leader spoke omnipotently, instilling confidence in his followers.
معنی فارسی کلمه omnipotently
:
بهطور بینهایت، به شیوهای که نشاندهنده قدرت و قابلیت نامتناهی باشد.