معنی فارسی omnipresence

C1

حضور در همه‌جا؛ منجر به این احساس می‌شود که هر جا می‌توان آن را پیدا کرد.

The state of being everywhere at the same time.

noun
معنی(noun):

The ability to be at all places at the same time; usually only attributed to God.

example
معنی(example):

بسیاری به حضور همه‌جا در خداوند اعتقاد دارند.

مثال:

Many believe in the omnipresence of the divine.

معنی(example):

حضور همه‌جا فناوری در زندگی روزمره ما واضح است.

مثال:

The omnipresence of technology is evident in our daily lives.

معنی فارسی کلمه omnipresence

: معنی omnipresence به فارسی

حضور در همه‌جا؛ منجر به این احساس می‌شود که هر جا می‌توان آن را پیدا کرد.