معنی فارسی on a budget

B2

با محدودیت مالی یا هزینه، به طوری که هزینه‌ها محدود شود.

Refers to spending less money or being frugal.

example
معنی(example):

ما با یک بودجه محدود سفر می‌کنیم، بنابراین در خوابگاه‌ها خواهیم ماند.

مثال:

We are traveling on a budget, so we will stay in hostels.

معنی(example):

آنها توانستند یک مهمانی عالی را با یک بودجه محدود برگزار کنند.

مثال:

They managed to throw a great party on a budget.

معنی فارسی کلمه on a budget

: معنی on a budget به فارسی

با محدودیت مالی یا هزینه، به طوری که هزینه‌ها محدود شود.