معنی فارسی on occasion
B1گاهی اوقات، به ندرت، برای بیان وقوع یک عمل در زمانهای خاص.
From time to time; occasionally.
- OTHER
example
معنی(example):
من گاهی اوقات دوست دارم بیرون غذا بخورم.
مثال:
I like to eat out on occasion.
معنی(example):
گاهی اوقات او به دیدن پدربزرگ و مادربزرگش در روستا میرود.
مثال:
On occasion, he visits his grandparents at the countryside.
معنی فارسی کلمه on occasion
:
گاهی اوقات، به ندرت، برای بیان وقوع یک عمل در زمانهای خاص.