معنی فارسی on point

B1

به معنای دقیق، مناسب، یا در سطح بالایی از کیفیت.

To be exactly right or accurate.

example
معنی(example):

ارائه او روی موضوع بود و بسیار آموزنده بود.

مثال:

Her presentation was on point and very informative.

معنی(example):

زمانبندی سرآشپز برای سرو شام دقیق بود.

مثال:

The chef's timing was on point for the dinner service.

معنی فارسی کلمه on point

: معنی on point به فارسی

به معنای دقیق، مناسب، یا در سطح بالایی از کیفیت.