معنی فارسی on set

B1

در صحنه، به محلی اطلاق می‌شود که فیلم‌برداری یا نمایش در آن انجام می‌شود.

The physical location where a film, play, or television show is recorded or performed.

example
معنی(example):

بازیگران در صحنه برای صحنه بعدی خود منتظر هستند.

مثال:

The actors are waiting on set for their next scene.

معنی(example):

تیم در صحنه مشغول کار است تا مطمئن شود که همه چیز آماده است.

مثال:

The crew is busy working on set to ensure everything is ready.

معنی فارسی کلمه on set

: معنی on set به فارسی

در صحنه، به محلی اطلاق می‌شود که فیلم‌برداری یا نمایش در آن انجام می‌شود.