معنی فارسی on the ball
B1در حالتی استفاده میشود که فردی هوشیار، دقیق و آماده است و به سرعت به موقعیتها و نیازها پاسخ میدهد.
Alert and aware; quick to understand and react to a situation.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در کارش خوب عمل میکند و همیشه به مهلتهایش میرسد.
مثال:
She is on the ball and always meets her deadlines.
معنی(example):
اگر میخواهید در این شغل موفق شوید، باید هوشیار باشید.
مثال:
You need to be on the ball if you want to succeed in this job.
معنی فارسی کلمه on the ball
:
در حالتی استفاده میشود که فردی هوشیار، دقیق و آماده است و به سرعت به موقعیتها و نیازها پاسخ میدهد.