معنی فارسی on the bow
A2به معنای قسمت جلویی یک کشتی یا قایق، جایی که مسافران میتوانند مناظر را تماشا کنند.
The front part of a ship or boat.
- NOUN
example
معنی(example):
کاپیتان در جلوی کشتی ایستاد.
مثال:
The captain stood on the bow of the ship.
معنی(example):
ما غروب آفتاب را از جلوی کشتی تماشا کردیم.
مثال:
We watched the sunset from the bow.
معنی فارسی کلمه on the bow
:
به معنای قسمت جلویی یک کشتی یا قایق، جایی که مسافران میتوانند مناظر را تماشا کنند.