معنی فارسی on the bounce
B1به معنای دریافت یا ضربه زدن به چیزی در حال جهش و حرکت، به ویژه در ورزش.
To catch or strike a ball as it bounces off the ground.
- IDIOM
example
معنی(example):
او توپ را در حال جهش میگیرد.
مثال:
He catches the ball on the bounce.
معنی(example):
بازیکن یک گل در حال جهش زد.
مثال:
The player scored a goal on the bounce.
معنی فارسی کلمه on the bounce
:
به معنای دریافت یا ضربه زدن به چیزی در حال جهش و حرکت، به ویژه در ورزش.